۰۷ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۵
کد خبر: ۵۹۸۵۷۱

یادداشت | پیشینه مدرنیته در مواجهه با "دین"

یادداشت | پیشینه مدرنیته در مواجهه با
غرب با سه نسل خویش تلاش کرد تا اندیشه‌ای را در تاریخ تفکر خویش جانمایی، و از دامن دین به آغوش مدرنیته فرار کند.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، تاریخ غرب بزرگترین سرگردانی خود را در عصر روشنگری تجربه کرد، همان زمانی که با یک «نه» بزرگ به قرون وسطی بدون هیچ برنامه‌ای وارد دیگ مدرنیته شد و روغن سرمایه‌داری او را چنان سوزاند که دیگر نای انقلاب مجدد برایش نمانده است و تغییر را بیشتر در افسانه می‌توان یافت تا در دنیای واقعی سیاست.

روشنگری در ساده‌ترین معنای خود عبارت  است از خلق نظام تازه‌ای از افکار درباره انسان، جامعه و طبیعت. این روند نگرش‌های موجود را که در جهان‌بینی سنتی ریشه داشتند و تحت سلطه مسیحیت بودند، به چالش کشید. عرصه اصلی دیدگاه‌های سنتی در مورد طبیعت، انسان و جامعه بود که اقتدار کلیسا و انحصار رسانه‌های زمان از سوی کلیسا آنها را تداوم می‌بخشید. اندیشه مدرن نافذترین بیان خود را در قرن هجدهم و در آثار شماری از متفکران روشنگری یافت.

گفتگو // مدرنیته به دین «نه» گفت

مونسکیو در کتاب روح القوانین خویش معتقد بود: «سرآغاز فهم مدرنیته از رابطه میان جامعه شناسی سیاسی و ساختار جامعه شکل گرفت.» حالا او به عنوان تنها طراح اندیشمند برای جریان ساختارسازی سیاسی می‌گوید: « در حرکت دموکراسی، از دست رفتن عفت، بزرگترین بدبختی‌ها و مفاسد را باعث می‌شود تا جایی که اساس حکومت را از بین می‌برد.» ولتر (1788-1694) در باب مدرنیته به عقل باوری انتقادی و سکولاریسم معتقد بود.»

نسل‌هایی که در ایجاد روشنگری سهیم بودند

غرب با سه نسل خویش تلاش کرد تا اندیشه‌ای را در تاریخ تفکر خویش جانمایی، و از دامن دین به آغوش مدرنیته فرار کند و تلاش زیادی کردند تا دامن اجتماع را از حیثیت دین پاک کنند. نسل اول در ربع آخر سده هفدهم به دنیا آمد و اندیشه‌هایشان تحت تاثیر نوشته‌های جان لاک فیلسوف سیاسی انگلیس و آیزاک نیوتن بود و آثارشان در جوانی روحیه نو وجنجالی داشت. ولتر و مونتسکیو نمایندگان این نسل بودند.

گفتگو // مدرنیته به دین «نه» گفت

نسل دوم با دیوید هیوم، ژان ژاک روسو، دیده ‌رو و ژان دلامبر شکل گرفت. مبارزه با روحانیت به صورت جدی مدنظرشان بود و سعی داشتند تا این مبارزه با روش علمی پیشینیان درآمیزند و نهایتا این آموزه‌ها به شکلی درآمد که گِی آن را «دیدگاهی منسجم و مدرن در باب جهان» می‌نامد.

نمایندگان نسل سوم امانوئل کانت، آدام اسمیت، آن روبر تورگو و آدام فرگوسن بود. آنها مسیر نسل دوم را با قوت ادامه دادند.

روح مدرنیته و تقابل میان انسان با دین

بسیاری از کارشناسان معتقدند که مدرنیته یک اتفاق عقلانی و برخاسته از اندیشه بشری نبود، بلکه واکنشی در مقابل برخورد کلیسا با دگراندیشان از طرفی و تبلیغ مخالفان کلیسا علیه دین در فضای اجتماعی از طرف دیگر بود. همین که کلیسا نتوانست با فضای اجتماعی همراه شود و به نیاز مردم پاسخ دهد، سبب شد تا اندیشه روشنگری شکل بگیرد و مورخان وابسته به اندیشه روشنگری قرون وسطی را یک ویرانه تاریک معرفی کنند و کار تا جایی پیش می‌رود که کسی به خود اجازه نمی‌دهد تا تاملی منصفانه و به دور از هیاهو از دوران قرون وسطی انجام دهد.

گفتگو // مدرنیته به دین «نه» گفت

استوارت هال در کتاب فهم جامعه مدرن، چهار ویژگی برای معرفی جوامع مدرن برشمرده است:

اول: تسلط اشکال دنیوی اقتدار، قدرت سیاسی و فهم دنیوی از حاکمیت و مشروعیت که در مرزهای سرزمینی مشخص عمل می‌کنند و خصیصه ساختارهای بزرگ و پیچیده دولت-ملت مدرن هستند.

دوم: وجود نوعی اقتصاد مبادله‌ای پولی که بر تولید و مصرف انبوه کالاها برای بازار استوار است و نیز مالکیت خصوصی گسترده و انباشت پول به صورت نظام‌مند و دراز مدت. مهمترین ویژگی مدرنیته مصرف‌گرایی است و احترام به حقوق افراد بر اساس میزان مصرف‌شان در جامعه تعریف می‌شود.

سوم: زوال نظم اجتماعی سنتی که پایگاه‌های اجتماعی تثبیت‌ شده و نظام‌های هم‌پوشان بیعت و وفادارای داشت. وجه مشخصه دوران سرمایه‌داری مدرن شکل‌گیری طبقات جدید و پاگرفتن روابط مردسالارانه متمایزی میان مردان و زنان بود.

چهارم: افول جهان‌بینی مذهبی که مشخصه جوامع سنتی بود و سربرآوردن فرهنگ دنیوی و مادی که دارای انگیزه‌های فردباورانه، عقلانی و ابزاری بود که امروزه این اتفاق بسیار مشهود است.

مارکوزه درباره جامعه صنعتی می‌‌گوید: در جامعه صنعتی امروز، عمل تولید نقش ویرانگری را بازی می‌‌کند و پیوسته این بازی، گسترش می‌‌یابد. انسانیت در معرض یک نابودی کامل قرار گرفته، اندیشه و بیم و امید انسان‌ها بازیچه قدرت‌های بزرگ گردیده، فقر و بدبختی در کنار توانگری‌های نوظهور خود‌نمایی می‌‌کند و از این روست که توسعه، تکامل و نظام فکری این جوامع از اساس غیر منطقی به نظر می‌رسد.

گفتگو // مدرنیته به دین «نه» گفت

انقلاب صنعتی و آغاز مصرف‌گرایی

مدرنیته سرآغاز زندگی شهرنشینی بود، در نتیجه انقلاب صنعتی، شمار فراوانی از مردم در سده‌های نوزدهم و بیستم، از خانه‌های روستایی‌شان کنده شده و به محیط‌های شهری سرازیر شدند. این مهاجرت انبوه بیشتر به علت مشاغلی بود که نظام صنعتی در مناطق شهری ایجاد کرد. اما این امر دشواری‌های بسیاری را برای کسانی فراهم کرد که می‌بایست خودشان را با زندگی شهری سازگار کنند. /882/ی703/س

علی اصغر سیاحت هویدا

منابع

درآمدی بر فهم جامعه مدرن، کتاب یکم، صورت بندی‌های مدرنیته، سرویراستار استوارت هال، نشر آگه، 1390

نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، جورج ریتزر، محسن ثلاثی، انتشارات علمی، 1374

ارسال نظرات